دکتر ابراهیم فیاض: بازتاب عروسی شاهزاده انگلیس، فرزند چارلز در رسانه‌ها و مراسم عروسی پادشاهانه آنها و این همه تبلیغاتی که از بُعد رسانه‌ای برای آن شده- با توجه به فضایی که در خود انگلیس وجود دارد- و این‌گونه اتفاقات در زمانی کوتاه به‌صورت فیلم سینمایی و انیمیشن بازتولید می‌شود، نشان از یک نوع بحران هویت عمیق در غرب دارد.

ماشین عروسی شاهزاده ویلیام

ایدئولوژی‌های مدرن، یعنی سوسیالیسم و لیبرالیسم باعث نابودی و ریزش هویت تاریخی غرب شدند و در حال عبور از افسون‌ها، داستان‌ها و افسانه‌ها هستند. به این معنا که افسونی که باعث افسانه‌ها و داستان‌ها در سنت آنها بوده، مانند داستان شاهزاده و گدا که باعث می‌شد یک نوع همبستگی ملی ایجاد شود، اکنون توسط افسون‌زدایی مدرنیسم از بین رفته است. این عوامل باعث شد جامعه ایدئولوژی‌زدایی شود و جوامعی به‌وجود بیایند که روی ساختارهای بسیار سطحی حرکت کنند و جامعه به مرحله از هم پاشیدگی برسد و در سه کشور بزرگ اروپا مانند فرانسه، آلمان و انگلیس بسیاری از مشکلات حاد ایجاد شود.

چنین کشورهایی چون تابع کشوری مانند آمریکا بودند که تاریخی نداشت و قبل از حکومت معاصر، حکومت شاهنشاهی در آن وجود نداشت، نظام شاهنشاهی خود را رها کردند و در فرایند زمانی دچار یک نوع بحران هویت شدند. این بحران هویت سبب شد که اینها مخصوصا برای مهاجرت‌های زیاد از کشورهای غیراروپایی و با توجه به وضع مستعمره‌هایی که داشتند، روز به روز به این فکر روآورند که مهاجران هم انسان هستند و باید حقوق برابر داشته باشند و عدالت باید در مورد آنها اجرا شود. این مسئله به‌تدریج باعث شد که مهاجران در جامعه آنها پذیرفته و خودشان دچار یک نوع وحشت هویتی شوند، خصوصا با وجود رسانه‌هایی که اکنون به‌شدت در حال شکل دادن به فرهنگ‌های جهانی هستند. بنابراین جوامعی که تاریخ‌شان را از دست دادند یا بدون تاریخ هستند دچار بحران می‌شوند.

این امر را خصوصا می‌توان در آمریکا دید که یک کشور بدون تاریخ است و بدون تاریخیت در حال بازتولید رسانه‌ای است و سعی می‌کند جوامع دیگری را که دارای تاریخ هستند بی‌تاریخ کند تا بتواند در یک سرمایه‌داری جهانی آنها را شکل دهد. بر همین اساس این‌گونه کشورها از نظر فرهنگی یک نوع احساس بی‌هویتی می‌کنند چون از مطرح کردن تاریخ خود متنفرند، چون تاریخ پادشاهی آنها به‌عنوان تاریخ ظلم و استبداد و نابودکننده رو به آینده ندارد. چون تاریخ خود را از دست دادند، بنابراین آینده هم ندارند. بر این مبنا این کشورها خصوصا انگلیس دوباره دارند به وضعیت سابق خود برمی‌گردند و در حال بازتولید نظام پادشاهی هستند تا با کمک آن هویت‌سازی کنند.

اکنون انگلیس با این کار می‌خواهد یک نوع فرایند جهانی ایجاد کند و در واقع این کار یک نوع بازگشت به گذشته و بازتولید فرهنگی گذشته به‌صورت محافظه‌کارانه است. تقریبا می‌توان گفت که انگلیس در حال ایجاد یک تبلیغات جهانی است و این یعنی فرایند جهانی در حال تغییر است و کشورها در حال ریزش هستند.

در قبال این اقدامات یک نوع عدالت‌طلبی و شعور عمومی به‌وجود می‌آید؛ به عبارت دیگر رسانه‌های جمعی جهانی در حال تبدیل به یک نوع شعور جمعی جهانی هستند و چون این کار در سطح جمعی جهانی ایجاد می‌شود باعث آگاهی و افزایش شعور طبقاتی، منطقه‌ای و ملی می‌شود. بر این اساس می‌بینید که اتفاقی در یک کشور تحولات جهانی ایجاد می‌کند؛ مثلا وقتی مرد جوانی خود را در کشور تونس به آتش می‌کشد، نه فقط نظام تونس سقوط می‌کند بلکه نظام‌های دیکتاتوری در چند کشور دیگر هم سقوط می‌کنند و در واقع اوضاع سیاسی و اجتماعی چند کشور به هم می‌ریزد که به‌صورت متناوب و در یک فرایند درازمدت تغییرات بزرگی را در خاورمیانه شاهد خواهیم بود. اکنون شعور عمومی در خاورمیانه به‌شدت در حال افزایش است و مطالبات سیاسی و فرهنگی درون کشورها و مطالباتشان از غرب هم در حال تغییر است. نظام پادشاهی در مغرب، اردن، عربستان و بحرین در حال ریزش است و طبقه ممتاز که صاحب کشور بودند و تصدی امور را بر عهده داشتند در حال از بین رفتن هستند. این حالت در سطح جهانی در حال کاهش است.

7 کشور اروپایی دارای نظام پادشاهی هستند. نخستین سؤال این است که خاندان سلطنتی این کشورها به چه حقی مالیاتی را که مردم به سختی دارند می‌پردازند، مورد استفاده قرار می‌دهد؟ درست است که خرج خاندان سلطنتی از طریق کاخ‌ها و اموال‌خودشان داده می‌شود، اما بودجه جداگانه‌ای هم از دولت می‌گیرند. در دانمارک، نروژ، سوئد، ایتالیا و بلژیک وضعیت اینگونه است. این حرکت‌ها باعث شده که مطالبات مردمی در خود اروپا در حال شکل‌گیری باشد و اگر این قدم نهایی برداشته شود - چه قبل از عروسی و چه بعد از آن- مطمئن باشید که انگلیس دچار بحران‌های فرهنگی و اجتماعی زیادی خواهد شد. همان تأثیری که در کشورهای اسلامی در حال رخ دادن است در کشورهای غیراسلامی و غربی هم رخ خواهد داد و مشروعیت نظام‌های سیاسی آنها زیر سؤال می‌رود.

اگر به ساختار سیاسی در انگلیس توجه کنیم مجلس لرد برعکس مجلس عوام است، احزاب چپ و راست در دست مجلس عوام قرار دارد، رابطه مجلس اعیان یا لردها با خانواده سلطنتی و ملکه بسیار مستحکم است و بسیاری از تصمیم‌گیری‌ها با مشورت ملکه انگلیس گرفته می‌شود. ساختار سیاسی انگلیس دو سطح دارد؛ یک سطح پنهان که اعیان، لردها و سِرها هستند که غالبا هویت اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ملی خود را با ارتباط با ملکه شکل می‌دهند و سطح ظاهری آن هم مجلس عوام است که احزاب راست و چپ در آن تعریف می‌شود و استیضاح دولت در آنجا صورت می‌گیرد. این سطحی از اوضاع سیاسی در انگلیس است که همان دمکراسی ظاهری است. حوادثی که از چند ماه پیش با تظاهرات دانشجویی در انگلیس آغاز شد و اکنون با اعلام هزینه سرسام‌آور این عروسی ادامه یافته، نشان از احساس بی‌هویتی شدید این خاندان دارد که می‌خواهند وضعیت خود را اصلاح و ترمیم کنند. ریزش جهانی‌ای که در خاورمیانه شروع شده در حال سرایت به غرب است و سردمداران انگلیس می‌خواهند با هزینه سنگین هویت خود را بازیابند.

اگر به انیمیشن «گارفیلد» دقت کنید، این انیمیشن، آمریکای بدون نظام پادشاهی را تخطئه می‌کند و در عوض انگلیس دارای نظام پادشاهی مورد تأیید واقع می‌شود. انگلیسی‌ها در بسیاری از سریال‌ها و فیلم‌های خود نظام پادشاهی را تمجید می‌کنند و در واقع با این کار می‌خواهند هویت خود را دوباره به دست آورند.

معتقدم که سردمداران انگلیس در این کار هم موفق نخواهند شد. اکنون مردم در انگلیس، نظام دمکراسی را با ساختار مدرن پذیرفته‌اند و نمی‌توانند این حالات و وضعیت‌ها را بپذیرند‌. بر همین اساس در تظاهرات عدالت‌طلبانه‌ای که در انگلیس انجام شد به‌خودروی خانواده سلطنتی حمله کردند. اینها نشان‌دهنده این وضعیت است که مردم از آنها راضی نیستند، حتی به چرچیل هم حمله کردند؛ چرچیلی که مظهر دمکراسی جدید و افتخار ملی‌شان بود و جنگ جهانی دوم را به نفع آنها به پیروزی رساند. از جنگ جهانی دوم به بعد، بسیاری از ارزش‌های مستقر در حال زیرسؤال رفتن است و دنیای جدیدی ایجاد می‌شود که سخت عدالت‌طلبانه است. یقینا خاندان سلطنتی با برگزاری این نوع جشن‌ها می‌خواهند هویت‌سازی کنند اما عملا عدالت‌طلبی مردم‌گرایانه باعث می‌شود که نتوانند چهره فرهنگی و هویتی انگلیس را بازسازی کنند.

این وضعیت نه تنها در کشورهای پادشاهی بلکه در کشورهایی که دمکراسی حزبی دارند هم اتفاق می‌‌افتد.
اکنون اوضاع جهانی در حال حرکت از نظام پادشاهی به دمکراسی‌های مردم‌محور یا مشارکتی است.

این ساختار سیاسی نه فقط در بعد سیاسی در حال عوض‌شدن است، بلکه به ساختارهای تفکر سیاسی و ایدئولوژی هم دارد رسوخ می‌کند. این حالت‌ها موجب تغییرات مهمی می‌شود و در آینده نه چندان دور باید شاهد انقلاب‌های معرفتی در دانشگاه‌ها باشیم. به این معنا که علوم نخبه‌گرا و علوم انسانی سوژه‌گرا که بر‌اساس نخبه‌گرایی بنا شده به یک نوع علوم انسانی میان ذهنیتی تبدیل شوند که براساس ارتباطات میان فرهنگی شکل گرفته‌اند. در واقع یک انقلاب جهانی در عرصه علوم انسانی در حال رخ دادن است. ما هم اگر این فضا را درنیابیم نمی‌توانیم سهم ارزش افزوده خود در رابطه با علوم انسانی را دریابیم. متأسفانه ساختار دانشگاهی ما نمی‌تواند درک کند که در کشورهای عربی چه امری در حال اتفاق افتادن است؟

یا در کشورهایی که در آنها انقلاب و شورش رخ داده و در کشورهایی که هنوز اتفاقی رخ نداده چه خبر است یا آینده چه خواهد شد؟ اگر این اتفاق‌ها رخ دهد نظام روابط بین‌الملل چه خواهد شد؟ اینها متأسفانه مسائلی است که مطرح نمی‌شود تا نسبت به آنها تأملی صورت گیرد.

انقلاب ما یک انقلاب مردم‌محور و فرهنگ‌محور بود که انقلاب‌های جهانی را در مدت 30سال ایجاد کرد. این تأثیرات را میشل فوکو در اوایل انقلاب اسلامی خوب فهمید ولی متأسفانه خود ما نتوانستیم آن را بازتولید تئوریک کنیم؛ مثلا اکنون غربی‌ها در بازتولید تئوریک خودشان به جنگ نامتقارن رسیدند که براساس فرهنگ بسیجی ما ایجاد شد و نیز به مفاهیم جنگ نرم و انقلاب‌نرم و انقلاب فرهنگی، که براساس مفاهیم انقلاب ما ایجاد شد. آنها این مفاهیم را به کار بردند اما اکنون درون خود دارند ریزش پیدا می‌کنند.

رئیس صندوق بین‌المللی پول می‌گفت: اقتصاد سرمایه‌دار‌محور یا اقتصاد سوژه‌ای که سرمایه‌داری مانند «جورج سوروس» آن را درست می‌کند، در حال ریزش است و باید به یک نظام اقتصادی مردمی در جهان بافرهنگ و ساختار خاص رسید. اکنون اینها در بُعد ساختاری و در بعد اقتصادی فرو ریخته‌اند و در ابعاد قدرت منطقه‌ای و نفوذ بر خاورمیانه هم دچار چالش شده‌اند.

بحران‌‌های اقتصادی غرب وقتی به خاورمیانه رسید، به‌عنوان بحران‌های سیاسی مطرح شد. اکنون حواشی ساختار سیاسی این کشورها که ساختار اقتصادی را شکل می‌داد، در حال ریزش است؛ مثلا حسنی مبارک که یک ساختار سیاسی برای غرب بود و برای اقتصاد اسرائیل و غرب هم مؤثر بود یا همین طور حتی عربستان سعودی و بحرین، همه در حال فروپاشی هستند. وقتی دولت و نظام سیاسی بحرین سقوط کند پایگاه‌های آمریکا در این کشور هم باید خارج شوند. ساختار سیاسی - نظامی غرب در خاورمیانه در حال به هم خوردن است که بازنمودش در دوره بعدی دوباره به غرب بازمی‌گردد که- به‌نظرم- یک نوع ریزش و مشروعیت‌زدایی از غرب در بعد سیاسی خواهد بود.

اکنون این مراسم عروسی شاهانه با این انعکاس مطبوعاتی، برای این برگزار می‌شود که یک نوع مشروعیت‌ که در کشورهای غربی در حال از میان رفتن است، ایجاد کند. اکنون بزرگ‌ترین سیاست استراتژیک آنها این است که این کار را انجام دادند و دولت انگلیس هم هر نوع تظاهرات را به‌شدت ممنوع کرده است که نشان‌دهنده همان سخت شدن نظام سیاسی و عدم‌انعطاف آن است. خود این سخت شدن ساختار سیاسی در کشوری مانند انگلیس باعث تقویت ریزش می‌شود و چون نمی‌توانند با آن ساختار صنعتی و فراصنعتی که در این کشور دارد به‌وجود می‌آید، مقابله کنند، به احتمال زیاد این ساختار در دراز‌مدت فروخواهدریخت. به‌نظرم، پیرو این مسئله، باید آماده یک ریزش جهانی هم باشیم. از این‌رو وظیفه ماست که تئوری‌های مفید و ارزشمند تولید کنیم. این وظیفه علوم انسانی در ایران است.

کد خبر 133967

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز